قندون اتاقم رو برداشتم رفتم پیشش. گفتم باید شیرینی می آوردم آشتی کنیم اما فقط قند داشتم. میشه باز هم باهم دوست بشیم؟ میتونی منو ببخشی؟ خندید
من تونستم خنده ش رو به دست بیارم.
منو ببخشید و یادم داد سخت نگیرم و بزرگ نکنم.
قندون اتاقم رو برداشتم رفتم پیشش. گفتم باید شیرینی می آوردم آشتی کنیم اما فقط قند داشتم. میشه باز هم باهم دوست بشیم؟ میتونی منو ببخشی؟ خندید
من تونستم خنده ش رو به دست بیارم.
منو ببخشید و یادم داد سخت نگیرم و بزرگ نکنم.