هشت سال پیش یه عکس از ایشون دیدم کنار شاگردانش...چند روز پیش باز یه عکس دیدم همون شلوار لی رو پوشیده بود.
آدمی که تنها فرزند پدری هست که سه تا فروشگاه انقدر در اونقدر در گاندی داره اما با عزت نفس روی پای خودش ایستاده و در یک خانه بسیار نقلی اجاره ای با عایدی اندک ماهیانه زندگی میکنه...و دقیقا جلوه ی عینی سادگی و مناعت طبع هست؛
پشت سرش قامت می بندم ... پشت اخلاقش که نسخه کپی شده ی دست چندم فضیلت های تقلیدی نیست. پشت شاگردیش و ارادتش به تفسیر علامه طباطبایی و حافظ و قرآن...
یکبار عزیزی به ایشون گفت چرا حیوان خونگی نداری؟ گفت من میتونم در بی پولی کاهو بخرم بشورم نمک بزنم بخورم و از صدای جویدنم لذت ببرم. سگ و گربه درآمد ثابت ماهیانه برای مراقبت و تغذیه لازم داره.
این ادم پشت بی پولیهاش هم شاعرانگی و زندگی هست.