حرف رفت سمت اینکه نگاه به آدمها شبیه کالا شده. ذهنم رفت پیش تو. 

این وسط تعمیرکار هم حرف میزد: داغیش تو صندوقه؛ دیگه خوب کار نمیکرد. باید تعویض میشد. گفت خانوم حواست با منه؟