صبح داشتم یادداشت های مرداد ۹۶ را در گوشی میخوندم. جز بخش یاداوری ها بخش مهمی از یادداشت ها برای تو بود.
همان حرف ها که مخاطبش تو بودی اما محرم نبودی به شنیدنش...یا من ناامید بودم از گفتن.
اغلب وقت هایی که به خنده می پرسیدی با کی چت میکنی؛ داشتم برای تو مینوشتم اما بین یادداشت های شخصی خودم. ناامیدی از تصویری که پیش تر ازت ساخته بودم ممکن بود باعث بشه دور بشیم اما من مقاومت کردم تا باز کشفت کنم در شرایطی که هیجان اولیه تبدیل به منطق شده بود. تو هم مقاومت و تلاش کردی. یک نفری حتما نمیشد رابطه ای ساخت.