یک آهنگ ترکی هست که اولش این بود ؛ کوچلره سوسپمیشم ....
معنیش حدودا این بود که یار دارد از راه میرسد و کوچه را آب و جارو کردم و قند در استکان انداختم و بعد قربان صدقه یار میرود یک جور شیرین و دلبرانه ای.
التهاب آمدن یارش را میخرم بیقراری و شوق و امیدش را؛ حال خوشش با یارش را به یورو میخرم؛ گران میخرم اما آدم اگر به چنان حالی برسد دیگر پای معامله نیست.فروشنده نیست. غرض که اهل معامله ها به آن "حال" که باید نرسیدند.