گالری شیرین نمایشگاه وجوه ادراک نشده رو دیدیم. نشسته بودیم رو به روی یکی از تابلوها گفت فاطمه یه وقتی ناراحت بودم تو چادر می پوشی. الان میفهمم که ناراحت شدن من همون قدری بده که اگر یکی خوشش بیاد تو چادر میپوشی بده. لباس و شکل پوشش آدمها نباید ارزش باشه یا طبق خواست ما باشه. رفتیم کتابفروشی ثالث حق نوشتن جولیا کامرون رو خریدم .خانه هنرمندان یه ملتی منتظر بودن دور هم در محوطه فوتبال ببینن. گفت من و تو که فوتبالی نیستیم عجله نداریم برای رسیدن چرا تند میری؟ مامان تماس گرفت با گوشیش گفت زود بیاید تا فوتبال شروع نشده. مامان فوتبالی نیست؛ فقط چیزهایی که ما رو دور هم جمع میکنه رو دوست داره.