خیلی چیزها هست که هنوز نمیدونی.
تو نمیدونی با کسی که زخمیش کنی نمیتونی در هیچ مسیری همراه باشی.
من خوش زخمم و حافظه ی خوبی دارم. یعنی زخمهام خوب میشه اما هرگز به کسی که باعث زخمی در من شده نزدیک نمیشم. برام مثل شیر و عقاب با ابهت می مونه اما در ذهنم دیگه در قفسه. قفسی که باعث میشه نه مهربونیش رو باور کنم نه بدیش رو؛ انگار یه مومیایی از یه آدم هست که خیلی وقته مرده.