همون سالی که تحویل سالش با امید رفتیم بهشت زهرا؛ خوابید در یک قبرِ خالی.من هم نشستم لبه ی قبر. دوتایی باهم همخوانی میکردیم: وقتی میای صدای پات از همه جاده ها میاد...
امشب در سر شوری دارم ....
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره؛ حتی من از شنیدنش...
تو بلدی هر جهنمی رو بهشت کنی و البته قطعا هر بهشتی رو ....