به رغم همیشه که حواسم به انگشت های بلند و کشیده اش بود این بار با دقت به چشمهاش نگاه کردم. خسته بود ولی انضباط شغلی را به تمامی رعایت میکرد. دلم میخواست بزنم روی شانه اش بگویم بیا بیرون ازین شغل . قلمی سازی رنگی به دست بگیر پیش تر از آن که دستهات حیف شوند.
*عنوان از مولانا