براده های داغ دستگاه تراشکاری روی دستهامون می پرید. استاد گفته بود بی دستکش کار کنید؛ یادم نیست چرا. پیچ را تراشیدیم از یک قطعه ی فلزی. بعد دیدم چقدر به قبلش شباهت ندارد؛ مثل من که از گذشته یک اسم و اسم خانوادگی دنبال خودم آوردم و دیگر هیچ.
براده های داغ دستگاه تراشکاری روی دستهامون می پرید. استاد گفته بود بی دستکش کار کنید؛ یادم نیست چرا. پیچ را تراشیدیم از یک قطعه ی فلزی. بعد دیدم چقدر به قبلش شباهت ندارد؛ مثل من که از گذشته یک اسم و اسم خانوادگی دنبال خودم آوردم و دیگر هیچ.