من انقدر بهت اعتماد ندارم که یک سر طناب بند رخت ملافه های شسته شده م رو به تنه ی درخت تو ببندم. چه طور انتظار داری بهت تکیه کنم!
من انقدر بهت اعتماد ندارم که یک سر طناب بند رخت ملافه های شسته شده م رو به تنه ی درخت تو ببندم. چه طور انتظار داری بهت تکیه کنم!
هر روز داره به تعداد آدمهایی که ازشون ناامیدم اضافه میشه؛
دیگه دوست داشتن آدمها راحت نیست...
غمهایی هست که وقتی یادمیگیری تحملش کنی دیگه همه چیز بعد از اون احمقانه و پیش پا افتاده ست.