هر روز ۸ ساعت باید نقش یه آدم قاطع، جدی، مقید به نظم و سخت گیر رو بازی کنم.
یه تئاتر بدونِ استیج؛ با تماشاگرهایی که باید نقش رو باور کنن و جزوی از نمایش بشن.
هر روز ۸ ساعت باید نقش یه آدم قاطع، جدی، مقید به نظم و سخت گیر رو بازی کنم.
یه تئاتر بدونِ استیج؛ با تماشاگرهایی که باید نقش رو باور کنن و جزوی از نمایش بشن.
وقتی یه آدمی رو می بینی کفشش سوراخه بهش میگی:رفیق! کفشهات؛ یه سوراخ بزرگ داره؟!
اینکه از یکی بپرسی هدفت از ادامه زندگی/ازدواج/بچه دار شدن و ... چیه دقیقا داری همین کارو میکنی؛ همین قدر شلیک بدی هست . تصمیم های بزرگ آدمها رو واسه خودشون با شفافیت واکاوی نکنید چون درد داره و زخمی زدین که ترمیمش رو بلد نیستید.
گفت: زن بره سرکار دنبال یللی تللی بعد بچه تو مهدکودک بزرگ بشه؟
در یک جمله بخشی از جهان بینی ش رو افشا و تشریح کرده بود.
باید تشکر میکردم ازین بابت و کردم.
پرسید: ببخشید خانوم شما از حاشیه تهران هستین؟ حیرت زده نگاهش کردم.
گفت یعنی منظورم اینه که...من من کرد؛ باز گفت: شهرستانی هستین؟
حرفش را خواندم؛ گفتم چی شد این سوال رو پرسیدین؟
گفت صورتتون و لباسهاتون همیشه ساده ست. فکر کردم شاید تازه اومدین تهران روتون نمیشه آرایش کنید!
از خودم می پرسم تو چرا انقدر خوبی؛
و هیچ دلیل قانع کننده ای پیدا نمیکنم :-)
*عنوان از سعدی
وقتی حالم بده تماس میگیرم با تو حرف میزنم؛ وقتی از فهم آدم بزرگ ها و البته از خودم ناامید شدم با تو حرف میزنم.
هر چی که بگی حتی اصوات نامفهوم باز تو شنیدنی ترین صدایِ جهانی. شبیه صدای قلب که نویدبخشِ ادامه ی حیاته.
*عنوان از دکتر قیصر امین پور
دوست دارم به همه بگم دارم میرم یک هفته دوبی؛ واسه هیچ کس هم سوغاتی نمیارم.اونجا هم سرم شلوغه تماس نگیرید چون جواب نمیدم. همه هم پشت سرم بگن فلان فلان شده اونجا سرش گرمه.
بعد به جای دوبی برم نجف.