دیگه کتاب فروش شدن جزو آرزوهام نیست به حمدا...
*عنوان از صائب تبریزی
آدم وقتی از آرزویی صرف نظر میکند به این می ماند که از ارتفاع خیالش سقوط کند.
اینکه پایت روی زمین باشد یک لذت است که بعد از سقوط به خوبی درک میشود.
*عنوان از سعدی
گفت چرا از عاشقانه های سعدی در مدرسه حرفی نمیزنند از این همه غزل...
گفتم اگر غزلهای سعدی دست مدرسه ای ها می افتاد همه عاشق میشدند خیال نکنم کسی به دیپلم می رسید:)
*عنوان از سعدی
روز سختی بود رفتم اهداف خرد را دادم مدیر بهبود کیفیت که کارم ناقص نماند وسایلم را جمع کردم ؛گفت برای خودت چای بریز گفتم نمی مانم
خداحافظی کردم و آمدم
با لبخند آمدم بیرون. خوشحال نبودم اما نمردم و این محصول کمی نبود.
دنیا بدون تو ؛ بی شک چیزی کم داشت.
خوش اخلاقیهایت مهربانیت و کسی که بلد باشد با چشمهایش دیگران را دوست بدارد.
یه حماقتی تو زندگی وجود داره در فضای شاید نرفت شاید نشد !
کسی که قراره از دست بدی موقعیتی جایی کاری ... منتظر نمون که ذره ذره با از دست دادنش بمیری؛ از داشتنش کوتاه بیا.
* قانون کلی نیست، مثلا برادرم مریض بشه که از داشتنش کوتاه نمیام احیانا :)
داشتم خدارو شکر میکردم که بدبختی فلانی چه خوب شد سر من نیامد!
بعد نهیب زدم به خودم که آهای! شکرت بوی خدا نمیدهد ها...
*عنوان از سعدی
در دلم یک غول سنگی دارم که اغلب خواب است
اما وقتی بیدار میشود اشکهایم را قورت میدهد و دلتنگی هایم را
آن وقت اصلا یادم نمی آید کسی را دوست داشته ام
کسی که غول من را از خواب عمیقش بیدار کند خودش مسئول عواقب حتمی آن است :)
همه ی غم های جهان هم که با مهر به دلم بریزد
باز از تقویم پاک نمیکنم این ماه را
چون مادرم متولد مهرست