نمیتونم به چیزای ترک خورده اعتماد کنم چون هر لحظه ممکنه بشکنن
اما میتونم شکسته ها رو دوست داشته باشم به شرطی که ازم نخوان شبیه "نشکستنی" نگاهشون کنم.
آدم گاهی دلش میخواهد خودش را بردارد بکوبد به دیوار
حتی در چنین وضعیتی اگر حالت رو پرسیدن بگو: عالی هستی!
گذشته مثل سایه دنبال آدم راه می افتد تا جایی که زیرآفتاب میسوزی سایه ات بشود
اما سایه اش خنکی ندارد!
زیر سایه اش نرو! بسوز و رد شو
ستایشگر کسی هستم که مایه ی لبخندش باشد
درباره ی اینکه چرا این همه تغییر کردید با فلانی که در شمار نورچشمی ها بود
اگر حرف هایی دارید برای نگفتن بگویید که قصد گفتن ندارید و دلخوری هایتان را برای خودتان نگه دارید اما بهانه های احمقانه برای تغییر رفتارتان نیاورید.
شاعر در ادامه ی شعر میگه : زودت ندهیم دامن از دست
اما به نظر من وقتی یکی دیر اومده بهتره زیاد نمونه و زود برگرده همون جایی که بوده.
*عنوان از سعدی