منصوره یادته پیتزا استیک رو با اشک قورت میدادم؟
من میترسم ...هر وقت میگی به شرط حیات گریه م میگیره.
شما برای من معنی مسلم امنیت هستی.
منصوره یادته پیتزا استیک رو با اشک قورت میدادم؟
من میترسم ...هر وقت میگی به شرط حیات گریه م میگیره.
شما برای من معنی مسلم امنیت هستی.
صبح داشتم فکر میکردم شاید دیگه گریه نکنم؛ یا نتونم گریه کنم.
روزها گاهی دلم میخواد تماس بگیرم با خونه روی پیغامگیر حرف بزنم.
خوابش رو دیدم...تو خواب بهش گفتم بی معرفت کجا بی من!
امیدوارم همش خواب باشه و بیدار بشم ببینمش.
دلم برای کشیدن صدای ضاد والضالین نمازصبحت تنگ شده.
با تمام خستگی خوابم نمی بره .
کار در محیط زنانه بسیار سخت هست به دلیل حواشی و روحِ حاکم بر فضا.
خیاط خونه یا مدرسه... تفاوتی نداره.
دکتر به روحیه ت غبطه میخورم که میتونی بین ما باشی و دیوونه نشی.
پیغام داده بیا حرف بزنیم.
برم به خودش بگم ازش دلخورم؟ یا درکش کنم که چون مدیر هست یه حاهایی باید به رفتارهای مزخرفش حق داد؟
تو یه خدای دست یافتنی هستی برای من
جمعه شب که دستات به صورت تب دارم خورد...که هول هولکی ترین سوپ دنیا رو درست کردی.
تو آخرین رشته اتصال من و مذهبی ... من تو رو خدای تو رو دوست دارم. تو رو خدا قاطی حرفهای دیگران نشو و خدای من بمون. گفتم هیچ کاری نکن. گفت پس به چه درد تو میخورم؟ گفتم: تو فقط باش همه ی دردهام درمون میشه.
من به تو مومنم و ایمانم همه ی داراییم هست. به ایمانی که بهت دارم رحم کن و نگذار با خودم بگم به درد پرستیدن نمیخورد و درباره ش اشتباه کردم
حالا یا قبول میکنه یا قبول نمیکنه
که اگر قبول نکرد به قول ترک ها خوش گلدین و این حرفها
واقعا در شرایطی نیستم که بشه منو از " از دست دادن " ترسوند.
تماس گرفت گفت سپهر دیروز بغض داشت...من هنوز نمیدونم چه نسبتی باهم دارید ولی خودش میگه نزدیکترین دوستش هستید...گفتم عمه ش هستم.
سپهر راستش تو هم جزو نزدیکترین دوستان منی.خیلی نزدیک