۱۵۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

تو رسته ای از خویش و گرفتار حسینی*

گفتم خیلی دلم میخواست یه کار مثبت و خیری بکنم. گفت رو اخلاقت کار کن. حساب بکش از خودت. دلی نشکسته باشی حقی ضایع نکرده باشی. حرف زدن راحته اما در عمل درست بودن...

نقشه خوانی

گفت هرجا آدرس رو پیدا نکردی یا حتی بدتر؛ هرجا نمیدونستی داری کجا میری برگرد به خودت با خودت خلوت کن. هیاهوی جهان فراموشی میاره.

حلقه محاصره

بین خودم و خودآگاه و ناخوداگاهم گیر کرده بودم.بین فرضیات مختلف، بین واقعیت و ابهام.
از کتاب جنوبِ مرز، غرب خورشید

کوچ تا کِی؟ مگر میشود از خویش گریخت؟*

صدای تنهاییمون چیه؟ وقتی فقط خودمون تنها قدم میزنیم  و دنیا حواسمون رو پرت نمیکنه صدای درون خودمون رو دوست داریم یا از خودمون فراری هستیم؟
بالاخره که چی؟ یه جایی باید بپذیریم درونمون هرچه که هست ؛ مسئول مستقیمش خودمون هستیم. خودمون رو دوست داشته باشیم و از خودمون مراقبت کنیم.

شبیه فرش اول روی دار و بعد زیر پا*

یه لبه ی باریک کنار یه پرتگاه مرتفع

حواست جمع نباشه طوری سقوط میکنی که انگار هرگز وجود نداشتی.

آدم هایی رو دیدم که سقوط کردن اما متوجه نشدن. 

چی بدتر از اینکه از خودت بی خبر باشی.

*عنوان از حامد عسکری

اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش

حسن خلقی ز خدا می طلبم خوی تو را

تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود

ساده باشیم*

دیروز پیش از ظهر رفتم قدم بزنم یه جایی هیئت بود گفتم کمک نمیخواید؟ گفت بیا .
موندم تا عصر. یه حس خوشایندی داشتم. احساس سبکی میکردم.
خلوص سابق رو ندارم، قبلا آدم بهتری بودم. شفاف تر بودم الان تاریک ترم.

طلاق توافقی

گفت فاطمه تو محضر دست دادیم خداحافظی کردیم. پرسیدم چه حسی داشتی؟ گفت میخواستم بغلش کنم ببوسمش گریه کنم بگم بمون نمیخوام بری ولی زشت بود. بدبختی از همونجا شروع شد که به جای داد و فریاد و ناخن کشیدن به صورت و گریه و شیون؛  چمدان بستیم دو روز بریم سفر؛ بعد فکر کردیم همه چی حل شد.

ببوسش بذارش کنار

گفتم دوست دارم صداشو بذارم لای لواش بخورم.

make up

آرایش ها و قرائت های مختلفی از تنهایی وجود داره؛ یکیش اینکه سعی میکنیم/میکنن عدد last seen یه عدد تکرار شونده و مرتبط باشه.