۷۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

روی تخت icu هم میشه جشن گرفت

دست بابا رو گرفت و آروم در گوشش گفت: دیشب سالگرد ازدواجمون بود آقارضا؛ بی معرفتی که خونه نبودی. بابا گفت چند سال شد؟ مامان شبیه نوعروس های پرکرشمه جواب داد: 51 سال. 

دو به پنج

عصر دلم میخواست با کلماتم فرشید رو بغل کنم اما سکوت کردم. من و فرشید زیاد کنار هم بودیم اما کم حرف میزدیم...حالا اما کم فرصت میشه کنار هم باشیم اما حرف میزنیم. جدی عمیق مهم و واقعی.

قدردان خودت باش

گفتم دنیا ما رو در حراج معامله میکنه.گفتم اگر یه آدم قیمتی قدر خودش رو ندونه خیلی ضرر میکنه.

دو هزار کیلومتر در چهار روز

به یک دوست دیوانه تر از خودم که همراهی کنه تا دهدشت کهگیلویه بویر احمد بریم و برگردیم نیازمندیم.

Never let go*

گفت در زمان منجمد نشو. منظورش این بود که یه چیزی بود تموم شد رفت. والسلام.
*عنوان نام اهنگی از عمر اکرم

تیتر

اصلی ترین اولویتم این هست که دیگه غر نزنم و ناله نکنم. خیلی این کارو میکنم؟!

ندارندگی

امروز در شلوغی ظهر مترو داشتم فکر میکردم تنها داراییم در زندگی کمی خوش اخلاقی و وظیفه شناسی بود که دیگه این آپشن رو هم ندارم.

ان مع العسر یسری*

گفت خدا دو تا شب رو پشت سر هم نمیگذاره.

ظاهربین نباشیم

به ما تاکید موکد دارن وقتی پروژه ای زیان ده میشه باید متوقفش کرد. 
در زندگی شکست رو در نیمه راه می پذیریم یا با لبخند مصنوعی وانمود میکنیم موفقیم؟ موندن در بعضی موفقیت ها خودش نوعی شکست هست...

زانوی غم بشکن آتش ز دل بنشان*

هفته ی خود را با "گل افشان" وحید تاج شروع میکنیم. حال خوش برای خودتان بسازید.