۲۰ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

سر سفره پدر و مادر بزرگ شده

این ضرب المثل نیست ها!

یه آپشن محسوب میشه

آدمی که غره نمیشه تو چشم بزرگتر؛ کوتاه میاد بخاطر مصلحت خانواده

سکوت میکنه یا گذشت میکنه

اینها نتایج بزرگ شدن سر سفره ی مذکوره

اصل مطلب

وسوسه اش بود اما مزه اش رفت زیر زبانم و استارت زدم فرانسه بخونم
بعضی ها در ما آغازگر تغییری هستند اما نمی مانند که پایانش را ببیند.


رویایی

دیروز از پل حافظ تا دروازده دولت قدم زدیم

هوا سوز بدی داشت و بارون می اومد

خدا "دوست" ها رو برامون حفظ کنه

آدمهایی که با اشاره با نگاه با اندک کلمات و بی صدا زود ذهن ما رو میخونن

من

انگار یه شیشه عطر بهم هدیه داده بود
میدونستم شیشه عطر که به انتها برسه دیگه نمی بینمش
شوق استشمام بوی خوش عطر و ترس از دست دادن آدمی که دوست داشتم
ورق ورق کتاب رو با بغض خوندم
و کتاب تموم شد و او هم...

طبقه سوم واحد راست

برم زنگ خونه قبلی رو بزنم

توضیح بدم

که ما ده سال پیش ساکن اینجا بودیم

و من دلم واسه هوای پنجره اتاق خودم تنگ شده!

تعمیرات قلبی

کاش میشد قلبها رو تعمیر کرد.

مثلا همدیگه رو به وقت میبخشیدیم ؛به وقت دوست داشتیم

وقتش که بگذره نه بخشش راهگشاست نه دوست داشتن 

باقی دنیا به کنار، عزیزانمون رو دریابیم.

آدمهایی که نسبت های مشخص و تکرار نشدنی دارن

غم های سرخ شده

بعضی وقت ها آدم انقدر غمگین میشه

که حتی خوردن سیب زمینی سرخ کرده

آدم رو خوشحال نمیکنه:)

اینا غم های ریشه دارن

طی شد ایام شبابم

تقویم به یه جایی میرسه

که نه قهقهه مستانه سر میدی از بودنی
نه ابربهار میشی از رفتنی
بالاخره مهار دل رو به دست میگیری.

ای امید دل من کجایی*

جشن تولد سی سالگیت نیومدم و نشستم کلی گریه کردم

اون موقع به نظرم یه آدم سی ساله نزدیک پیری بود نزدیک مرگ

اولین موی سفبد رو که روی شقیقه ات دیدم هم کلی زار زدم

 ته دلم بهت افتخار میکنم به داشتنت به دوست داشتنت
*عنوان از اسماعیل نواب صفا

عشق نام کوچک توست

در جهانی که آدمها همه ی فقدان هایشان را پشت تفاخرهایشان پنهان میکنند
در جهان ترسناک وحشی گیج کننده
مریم پناه است؛ فقط نگاهش گافی است
و دعا میکنم شما هم کسی را داشته باشید که نگاهش برایتان پناهگاه باشد