۲۷ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

دعوتت میکنم به سکوت

کم کم احساس کردم هر حرفی که میخوام بزنم در معرض فهمیده نشدنه .

به این نتیجه رسیدم خیلی از حرفها جز حرفهای عامیانه و روتین گفتن نداره.

جان و جهان من تویی

رانات تاگور میگفت: هر کودکی با این پیام متولد میشه که خدا هنوز از انسان ناامید نیست.
اما شاید خدا با ناامیدی از آدمهای قبلی آدمهای جدید خلق کرده.
به هر حال بودن کنار تو که فقط چند ساعته وارد جهان آدمها شدی برای من موهبتی الهی بود.

برای رضای خدا، محض ثوابش

فقط برای همین!

به خودم رحم میکنم و مثل قاصدکی فوت میکنم تو را به دورترین نقطه ی ذهنم،

باشد که به برکت فراموشی فصلی تازه بر من ببارد.

ابراهیم گلستان؛ نمرود آتش

و من با ایمانی ارزان و دم دستی دارم به تاراج میروم!

خدایا ... مومنم کن به وجودت.

لطفا " لاتودبنی بعقوبتک".*

*فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی

آدم نمیتواند به روزهای پیش از داناییش برگردد

یکی اگر توانست برگردد ؛ از قول من بهش بگو :

"به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را"*

* از دکتر شفیعی کدکنی

مزه ی رانده شدن

هنوز که هنوز است نسل آدم دوست دارد به بهشت برگردد.

بدیش این است که بهشت را به هوای دوباره چشیدن سیب میخواهد.

حتی آنها که به بهشت اعتقاد ندارند با بیچارگی و آشفتگی توی همین دنیا پی سیب میگردند.

فائوست*

آدم وقتی چیزی برای از دست دادن ندارد یعنی قبلا جایی روحش را فروخته...به بهایی اندک!
هر بهایی برای خریدن دم الهی اندک است.
*نام شخصیت یک افسانه آلمانی که روحش را به شیطان میفروشد.

من را نخوان

جرئت ندارم بنویسم! 
تابنویسم یکی میاد میگه خانوم تنهایی؟! شکست عشقی خوردی!
یه حالی ام که گفتن نداره :-/

کلکسیون عطرهای زنانه

فهمیده بود همسرش با یه خانوم ماساژور ارتباط داره.
فقط یه پیام رو پیغام گیر تلفن خونه گذاشته بود: تو لیاقت منو نداری ، دنبالم نیا.
و رفته بود. 

حقیقتی به نام دروغ

دروغ نگفتن کار سختی است،اما راحت بودن همیشه آدم را به دام می اندازد.

مخصوصا وقتی مجبوریم یک روز یک جایی محکم بزنیم روی ترمز و راستش را بگوییم!