پایی که جا ماند*

بهار کاشان دلبری میکرد؛ جلوی آبشار نیاسر داشتم قدم میزدم که زمین خوردم. درد مثل  پیچک دورم حلقه زد. مچ پا مو برداشته بود.هنوز گاهی وقت کوه رفتن قوزک پایم یادآوری میکند بخشی از من جایی جامانده.

صد سالگی

از روزی که رشد نمیکنیم قد نمیکشیم (از حیث قدرت روح و توان ذهن) احتمالا داریم پیر میشیم.
ثبات و یکنواختی حتما نشانه جوانی نیست؛ شروع میانسالی ست.

دل کندن آسان نیست،آیا میتوانم؟*

وقتی همه تلاش ما باعث اثرگذاری روی شرایط و تغییر وضعیت نمیشه شاید لازمه جرئت کنیم محیط رو تغییر بدیم.
*عنوان از فاضل نظری

خلاصه ی خوبیها

تو دو ساله شدی و دو تا سختی بزرگ رو پشت سر گذاشتی. جوجه هات رو گربه خورد با بغض و کلمات نامفهوم برامون تعریف میکردی تا چندین روز.

حالا یک غم بزرگ تر داری؛ دیگه نباید تو بغل مامانت شیر بخوری؛ به اینکه مهم ترین پناهگاهت رو دارن ازت دریغ میکنن اعتراض داری؛ گریه پشت گریه.

ترنم جان؛ قوی شدی دختر.دنیا تکرار همین هاست نازنینم.ادامه بده :)

حسن های غیر انتخابی

به بچه ای که شیشه ماشین رو پاک کرد بیسکوییت و پول داد. بعد گفت:" آخه کمکشون میکنیم نمیدونیم حلال زاده هستن یا نه! "دلم گرفت. فکر کردم اگر اون بچه الان وجود داره یعنی اراده ی الهی بر این بوده. روی خواست خدا اسم نگذاریم.

به زیبایی دروغ

گفتم چرا دروغ گفتی؟ خوب از اول راست میگفتی.
گفت تو خوشحال شدی ؛ باور کردی. این ها رو با راست گفتن نمیتونستم به دست بیارم.

استرداد

دنیا چرا دکمه خروج اضطراری نداره؟ میدونم زندگی یه عطیه ی الهی هست و پس دادن هدیه دور از ادب محسوب میشه اما حس میکنم شایستگی هدیه ای چنین با شکوه رو ندارم!

خوش قرار باشیم

رفته بودم مصاحبه کاری؛هنوز بیست سالم نبود.برادرم همراهم آمد.

یک ساعت منتظر ماندیم مدیر مربوطه نرسید. آرام گفت دیگه نمون؛ گفتم باید بمونم؛ دنبال کارم . گفت دختر فحش دادن که فقط یه شکل به خصوص نداره.عزت نفس داشته باش؛ داری؟ این روزها بعد نه سال باز برگشتم به همین سوال.

تیزی کلمات

گفت: برعکس شما ، چون روی درآمدش حساب میکنه هرچی بگیم میگه چشم!ارشد هم داره ولی درباره همه چیز نظر نمیده فقط میگه چشم.
سعی داشت سرزنشم کنه ولی حس کردم چقدر خوب داره ازم تعریف میکنه:)

قیاس مع الفارغ

در شانه ی تخم مرغ هم به تعداد جای موجود تخم مرغ می چینند؛ وانگهی تخم مرغی در جای خودش نشسته و میشکند...حالا فکر کن یک تخم مرغ سرگردان باشد دنبال جایش، قل میخورد و تمام!

آدمی همان تخم مرغ است اگر جایش را درست نیابد و نپاید.