چه بگویم؟ نگفته هم پیداست*

براش میخوندم به من نگاه کن واسه ی یه لحظه ، نگات به صدتا آسمون می ارزه...
گفت آروم بگیر! تا از راه میرسی خونه رو میذاری رو سرت؛ آروم باش من نگاهت میکنم.
من آروم گرفتم دیدم صورتش رو برق انداخته؛ گفتم بوسیدنی شدی بابا. گفت دست به من نزنی ها!
عاشق کرشمه هاشم من .

اتاق آبی

دنبال وقت میگردم اتاقم رو رنگ کنم؛ فیروزه ای کمرنگ.

خونه ی منی

گاهی با دسته گل برگردین خونه.
بدهکار دلتون نمونید؛ خستگی و بی حوصلگی و وقت نداشتن بهانه ست.
برای خونه باید وقت گذاشت که نپوسه؛ که صداهاش بوهاش رنگهاش آدمهاش دلبری کنن .راه برگشت به خونه شبها یه سفر سبز باشه. خونه رو دوست داشته باشید تا خونه هم برای داشتن شما از صبح لحظه شماری کنه. مجال بدین خونه شما رو بغل کنه و در آغوشش قوی بشید تا از فردا نترسید.

لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد*

قیس میتونست مسئول واحد صادرات شرکت باباش بشه. یه دوره کلاسهای اتاق بازرگانی رو میرفت؛ یه کم حساب کتاب سرش میشد و بلد بود با دو تا شرکت ترخیص کالا لابی کنه و با دلار دولتی امتیاز واردات کالای ضروری بگیره.
قیس دنبال این بود سر زبون ها بیفته که غزالی سوانح العشاق رو ازش پر کنه. سر به راه نبود. خوش آتیه بود و ناسیه روشن و بلندی داشت اگر متوجه میشد با لیلی داره وقت کشی میکنه که جوون اول فیلم عاشقانه ها باشه. بعد از قیس همه مردهای جهان از جنس ابن السلام بودن. نه که جنسشون خراب باشه یا تفکیک جنسیتی کنم؛ ولی لیلی از سکه افتاد.

رفتار مسئولانه

انسان ها هیچ وقت فکر نمیکنند مصیبتی که دارند از آن گله میکنند را خودشان انتخاب کرده باشند.

از کتاب تئوری انتخاب

سراب

یه جای کار ما ایراد داره؛ یه جایی که اداییم ؛ نمایش مبتذلی از چیزی هستیم که صحت نداره.

گاهی فقط گوش کن

با مامان دیشب درباره مامان باباهامون غر میزدیم. بعد اومدم دلداریش بدم گفتم آره منم همینطورم ناراحت نباش مامان.
گفت فاطمه من دوستت نیستم میخوای دلداریم بدی میگی مامان منم آره اینجوریه؛ مامانتم.خیلی هم ناراحت میشم متوجه میشم اشکالات مادرم رو تکرار کردم. واقعا چی باید میگفتم درباره مامان بزرگم؛ نمیشد کلا محکومش کنم که!

لبش خنده ی نور، دلش شعله ی شور*

صبح خود را با "آفتاب کارانِ جنگل " محمد نوری شروع میکنیم و با " جهان فاسد مردم" محسن چاوشی ادامه می دهیم و با شادی خودمان را خفه میکنیم.

شادیِ از دست دادن

سبک شدن از هر اضافه باری خوشاینده.
از اضافه وزن هم

به مرور مردن

احیاء کردن بی فایده ست. فرصت بده مرگ مسیر خودش رو طی کنه. پوست بنداز و پوست مرده رو رها کن.