یه دخترکوچولوی خوردنی به من سپردن که قراره براش مادری کنم. 

شبها بیدار میشم برای تماشای ایشون و به آهستگی نوازشش میکنم.

به مرور اینجا بیشتر از ایشون خواهید خواند.