دیشب داشتم به بنده خدایی میگفتم فُلان شرایط چقدر سخت... بعد یادم افتاد خیلی وقته معنی سختی برای من تغییر کرده.

من مامان بابام رو گذاشتم توی خاک ... واقعا دیگه هیچی سخت نیست. 

و اینکه بلدم در لحظه " از دست دادن " رو بپذیرم. از زیارت معشوق در یخچال سردخونه که سخت تر نیست. از پسش برمیام.

یادته میگفتی مومنی به من؟ بیا ببین ایمانت چه بر سرش اومده.