ساعت حوالی 7 شب بود. سرکار بودم.

گفتم دلم گرفته؛ ده دقیقه بعد پیامک فرستاد: در راهم. یک ساعت بعد نشسته بودیم حرف میزدیم و منتظر شام بودیم. در مسیر برگشت همه از خونه تماس میگرفتن از زهرا تشکر کنن کنارم هست. مهندس احمدی هروقت میخواد حالش رو بپرسه میگه زهرات چه طوره خانوم سروری...0