گفتم: دلم بهت گرم نیست؛ دیگه نیست.
اشکهاش ریخت گفت ببخش منو.
گفتم مامان به خدا دیالوگ یه فیلم بود الکی حس گرفتم بازی بود.
گفتم پاشو برو تو اتاقت جلوی چشمم نباشی مسخره. بعدم اشکهاشو پاک کرد.