پرهام از ساعت ۲ داره مجابم میکنه ازش عذرخواهی کنم؛ تماس بگیرم پیام بدم اما زندگی که خاله بازی نیست تو مامان عروسکم باشی عصر هم بری خونتون. آدمها غرور دارن احترام دارن وقتی آخ نمیگن درد بیشتری رو تحمل میکنن 

خراب کردم و عذرخواهی خراب ترش میکنه مخصوصا که روی من خیلی حساب میکرد.

در عوض منو محک زد. هم برای خودش درد داشت هم من؛ هم من؛ هم من.