کیسه ی سنگینی را پیاده به عزیزی رساندم.

خیلی خسته ام کرد.

عزیز گفت: چرا با ماشین نیامدی؟

گفتم: میخواستم برای تو خسته شوم.

* عنوان و متن از اردشیر رستمی