یه جعبه دستمال کاغذی روی میزش بود و من داشتم گریه میکردم. گفتم اینکه دوستش دارم ربطی به شایستگی های نداشته ی اون نداره. به من ربط داره که بلدم این جعبه دستمال کاغذی رو انقدر یونیک دوست داشته باشم انگار نه انگار که هزار تا ازش تولید شده. و این بدترین چیزی بود که درباره بخشی از آدم ها و خودم فهمیدم.