یه جور معصومانه ای گفت: فاطمه! چرا شوهر من حوصله حرف زدن و نشستن پای درد و دل خانومِ همکارش و وخترعموش و هم دانشگاهی سابقش رو داره؛ گوش میده جواب میده اما سر شام تا من حرف میزنم میگه اگر ضروری نیست باشه واسه بعد. شوهرم با رییسم چه فرقی داره وفتی دوتاشون فقط برای تیترهای ضروری وقت و حوصله دارن!