باران می بارید؛ من نزدیک بودم به رسیدن و تو دور از مقصد.

دل دل کردم چتر را بدهم به تو یا نه؛ بعد دیدم شیرجه زدن در محبت و تحرکات انقلابی برای تداوم ارتباط را دوست ندارم. دوست داشتن بارانی ست ملایم و آرامش بخش؛ نه تگرگی که بشکند و بکوبد وقتِ رسیدن.