گفتم من از شما می ترسم!

پرسید این خوبه یا بد؟ گفتم قطعا خوبه چون بخاطر ترس از شما کارهایی رو میکنم که به شکل معمول تنبلیم میاد انجام بدم. با دستش موهاش رو شونه زد و لبخند نقش بست روی لبش.