هلیا ! پدرت به من گفت وقتی منتظر بوده تو رو برای اولین بار ببینه دکتر بهش گفته قلبت دیگه نمی تپه.من نمیدونستم به پدری که بچه ش رو لحظه تولد از دست میده چه طور میشه دلداری داد. مامانت مدام دستش رو میذاره جای لگدهای پاهای کوچولوی تو و اشک می ریزه. شاید تو بتونی از راه دور آرومش کنی.