اغلب پیام هایی که در تمام این سال ها ازش داشتم در ساعت های معقولی بوده؛ مثلا ساعات اداری. جمعه ساعت دوازده و نیم شب ویس فرستاده که : فاطمه یه پیشنهاد بی شرمانه دارم؛ بیا بریم دنبال نویسندگی!
آخه شرم پیشکش! عزیز بی ملاحظه ی من؛ چرا در تاریکی به قلب آدم شلیک میکنی؟! :)