پلک هام که به هم میرسند خوابت را می بینم؛ نه خوابِ بچگی ها که به شوق دیدنت می آمدم خانه مادربزرگ و می نشستم بالای سرت با موهات بازی میکردم تا بیدار شوی.
خوابِ این نزدیکی ها ...من آدم ضعیفی بودم نتوانستم به دوست داشتنت ادامه بدهم در حالی که عیب هایت عیان بود. وحالا ماه تولد توست. تولدت مبارک دشمنِ دوست داشتنی