گفت: نگرانتون بودم؛ شما چرا خبری از خودتون نمیدین! آخه کجا بودید این مدت؟
مرد خیلی جدی جواب داد: مگه واسه نبودنم باید به تو توضیح بدم؟ بیخود نگرانی! من از این لوس بازیا خوشم نمیاد.
دختر فکر کرد نگرانی یه حقه؛ حقی که نداره.
*عنوان از قیصر امین پور